Chap dar Chehreyi Raast, Siyasatnameh, January 2021.
چپ در چهره ای راست
پروفسور موستو ، در بحران همه گیر کنونی چه چیزی از مارکس می توان یاد گرفت؟
1
پس از سالها حضور در نئولیبرال مانترا ، یا بهتر است بگوییم که بعد تلاش بشر برای بقای فردی در جهت نگاهداری از عناصر اجتماعی که انان را تشکیل داده است هیچ چیز مهم تر از آزادی در کمال حفظ جامعه نیست. همکاری و آزادی باید به عنوان دو عنصر اساسی در “مطب دکتر مارکس” در نظر گرفته شود. من همچنین می توانم سه دستور را در درمانی که او برای بیماریهای جامعه مدرن تجویز می کند را هم بیان کنم: انتقال نیرومند قدرت تصمیم گیری از حوزه اقتصادی به سیاسی ؛ استفاده از علم و فناوری برای رفاه حال همه به جای سود چند نفر ؛ و نقش اصلی آموزش ، از جمله ورودی عظیم منابع دولتی در ان,را می توان از اصول پایه ای دانست که این پزشک اجتماعی در جهت بیان آنان بود.
2
این همه گیری و اختلافات بین ایالات متحده و چین که همچنین در داخل اتحادیه اروپا نیز تاثیر گذار بوده است و به نزاع در میان کشورهای مختلف عضو دامن زده,آیا این درگیری زاده سرمایه داری است؟
این گرایشی است که به نظر می رسد همیشگی باشد. همچنین تصادفی نیست که دو کشور تحت تأثیر ویروس کرونا، مانند ایالات متحده و انگلیس ، که هدایت گران جنگ های صلیبی خصوصی هستند، با یک مدل سرمایه داری که مانع توسعه دولت اجتماعی می شود یا آن را به طور فعال از بین می برد, پیش روند . با این وجود ، در زیر سطح ، یک اختلاف حتی مهمتر در مورد توزیع مجدد ثروت وجود دارد ، سرمایه ای که در چند دهه گذشته همچنان در بطن سرمایه داری پیروز و مورد بحث است(گویی فرمانروای این کشتی).
3
مارکس فقیر شدن پرولتاریا را پیش بینی نساخت ، بلکه افزایش نابرابری بین طبقات را به زیر نظر آورد. در این باره ، به نظر می رسد تاریخ آنچیز را که او از چشم انداخته ثابت کرده است؟
بله – و چه روشن تر که اگر به این شکاف بزرگ ، نه بر پایه تنها اقتصادی ، که در سطح جهانی وجود دارد, فکر کنیم. مارکس فهمید که استعمار انگلیس در هند عمدتاً شامل انبوهی از منابع طبیعی و اشکال جدید برده داری است ، نه پیشرفت مداوم که توسط مدافعان شرمنده آن اعلام می شود. از طرف دیگر ، او در مورد نقش انقلابی طبقه کارگر اروپا اشتباه می کرد. او متوجه این موضوع در سالهای آخر زندگی خود شد ، وقتی با ناراحتی خاطر نشان كرد كه كارگران انگلیسی ترجیح داده اند “از اربابان برده خود دم بكشند”.
4
تأثیر اقتصادی همه گیری که به صورتی نوین تر خود را بر ما تحمیل کرده و بیش از آن در سایه زیسته بسیار متنوع بوده است. بسیاری از شرکت هایی که محوریتشان بر حضور مستمر مشتری بوده از میان رفته اند ، اما غول های وب نه تنها شکست نخوردند,بل بازار را به نوع خود تعریف کردند. کسانی که مشاغل تضمینی ندارند بیکار شده اند ،افرادی که به گمان خود در زیر سیطره اقتصاد آزاد امن می زیستند,اما به یکباره فرو ریختند. برخی از خرده فروشان تعطیل شده اند ، برخی دیگر نه. آیا مارکس می تواند به ما در تفسیر واقعیتی کمک کند که هر روز پیچیده تر و آشفته تر می شود؟
تحلیل او از طبقات اجتماعی باید به روز شود و تئوری (هرچند ناقص) بحران های فرزند زمانه ها مختلف است. مارکس نمی تواند به بسیاری از مشکلات امروز پاسخ دهد ، اما سوالات اساسی را می تواند مشخص کند. فکر می کنم ، این سهم اصلی امروزه وی باشد: او به ما کمک می کند تا سوالات درست را بپرسیم ، و تناقضات اصلی را شناسایی کنیم.
5
بحران کنونی مسئله نابرابری جنسیتی را دوباره باز کرده است. آیا مارکس چیزی در این زمینه به ما می آموزد؟
من فکر می کنم مارکس امروز سعی می کرد بیشتر یاد بگیرد ، خصوصاً از جنبش فمینیستی جدید در آمریکای لاتین ، که نقش اصلی را در بسیج های بزرگ اجتماعی داشته است و به نوعی محرک اجتماعی خشک بوده است. او قطعاً در این زمینه بی تفاوت نبود. وی در برخی از مطالعاتی که قبل از مرگ انجام داد ، دقیقاً به اهمیت برابری جنسیتی پرداخت و مطالبی را که برای برنامه های سیاسی تهیه کرد ، بیش از یک بار تأکید کرد که رهایی طبقه تولید کننده مربوط به “همه انسانها ، صرف نظر از جنسیت و قومیت آنها “. او از زنان جوان ، از کتاب های سوسیالیست های اولیه فرانسه آموخته بود که سطح عمومی رهایی در یک جامعه به سطح رهایی زنان بستگی دارد.
6
در بحبوحه بیماری بحران زایی که جهان را در خود هضم کرده، نبرد برای برابری قومی نیز در ایالات متحده آغاز شده است. ایا فقط یک تصادف ساده بوده است که اینچنین انهم در این زمان به خصوص بیرون جهیده؟
بله ، اما بسیار آموزنده ، که زخم پارگی در آن کشور را برجسته می کند.جنبش “جان سیاه پوستان مهم است “پدیده ای گذرا نیست بلکه جنبشی است که قاطعانه علیه نژادپرستی و خشونت نهادهای آمریکایی مبارزه خواهد کرد.
7
بگذارید اکنون به پیوند بین مبارزات طبقاتی و مبارزات زیست محیطی بپردازیم. آیا آنها مسائل جایگزین هستند یا مکمل یکدیگر؟ آیا ساختار آنها در یک سلسله مراتب غیر بیگانه موجود است یا تفاوتی بنیادی دارند؟
آنها کاملاً مکمل یکدیگر هستند. هر کدام به دیگری احتیاج دارند. انتقاد از استثمار نیروی کار و انتقاد از تخریب محیط زیست اکنون از یکدیگر جدا نیستند. هر مبارزه ای که از هر دو موضوع غفلت کند ناقص و یا از تأثیر کمتری برخوردار است. من مواضع تولید گرایانه جنبش کارگری در قرن نوزدهم و جنبش های بوم گرایی را که اغلب “شیوه تولید” را نادیده می گیرند در ذهن دارم. این که چه موضوعاتی وجود دارد ، چگونه به وجود می آید و برای چه کسی ، پرسش هایی است که با مالکیت انحصاری بر ابزار تولید گره خورده است
8.
مارکس فیلسوف انقلاب کمونیستی بود ، اما همچنین سیاستمداری بود که جنبش کارگری را به یک سازمان بین المللی اعطا کرد. آیا این برای روزگار ما درسی دارد؟
این ایده ای است که بدون آن جنبش بیش از هر چیز در دوره تجدید حیات ملی گرایانه به سمت شکست پیش می رود. برای مارکس ، که اختلافات در طبقه کارگر را محوری برای حاکمیت بورژوازی می دانست ، انترناسیونالیسم به معنای همبستگی بین کارگران بومی و مهاجر بود. اگر بتواند نبرد عقایدی را در درازمدت انجام دهد نه اینکه صرفاً پاسخی به وضعیت آنی باشد ، انترناسیونالیسم باید دوباره به یکی از ارکان اصلی چپ تبدیل شود.
9
در سال 2018 ، چین دوصدمین سال تولد مارکس را جشن گرفت. آیا در غرب ، این فیلسوف به عنوان یک موضوع مطالعه زنده مانده است یا هنوز هم می تواند توده ها را به حرکت درآورد؟
چین در حالی که برخی از مهمترین هشدارهای وی را نادیده می گیرد ، از تصویر مارکس استفاده می کند. استالین این کار را نیز انجام داد ، دقیقا زمانی که در روزهای گولاگ ، با چهره ای اطمینان بخش ، در زیر تصویر مارکس ، از او عکس گرفته بودند. در غرب ، مارکس دوباره در سالن های سخنرانی دانشگاه ظاهر شده است ، اما نفوذ سیاسی را که در روزهای احزاب “مارکسیست” داشت دوباره بدست نخواهد آورد. با این حال ، سوژه های سیاسی جدیدی که به دنبال تجدید نظر در یک جامعه جایگزین خواهند بود ، قادر نخواهند بود نظریه های وی را از حساب خارج کنند.
10
آیا چپ ایتالیایی هزینه دفاع از مارکسیسم را بیش از تاریخ انقضا از میان برداشته است و به نابودی کلی آن پرداخت می کند؟
این هزینه هر دو اشتباه است. اولاً در شناسایی تغییرات مورد نیاز برای مقابله با دگردیسی های سرمایه داری و پاسخگویی به خواسته های جنبش های جدید اجتماعی بسیار کند بوده اند. سپس به جای بررسی انتقادی و نوسازی نظریه ای که امروز نیز برای درک جامعه معتبر است ، کوته فکرانه به دنبال مهجوریت رفته اند. کافی است به گرامشی فکر کنید ، جایی که در اتاق زیر شیروانی ذخیره شده درست زمانی که در دنیا مرکز کشف مجدد فوق العاده ای بود. گرچه برای مدت زمان طولانی ، تضادهای ایجاد شده توسط سرمایه داری به اندازه امروز چشمگیر و مشهود نبودند. تاریخچه چپ هنوز تمام نشده است.
Marcello
Musto